سايه
هم آغوشي لطيف نور و باران چندي بيش دوام نياورد
رنگها بي رنگ شدند
باران هم تمام شد
و توت فرنگي هاي وحشي، همچنان وحشي باقي ماندند.
آفتاب سرانگشتان شاخه هايشان را تنها لحظه اي بوسيد و گم شد.
- شايد از اين روست كه گزندگي خارها بيش از لطافت آنهاست-
سايه هاي عميق و پرپشت بار ديگر خودنمايي كردند
وتوت فرنگي ها سفيد ماندند؛
عقيم؛
سرد؛
و سخت.
ورنگدانه هاي قرمز زندگي همچنان در انتظار باروري پوسيدند.
و رسيدگي نيز به آنها نرسيد.