طلسم
پیش می آیی و می جنگی
برای ربودن من
از قلعهً متروک درونم
بیهوده شمشیر میکشی
زیرا که من
زیستن در میان درندگان
پانهادن در باطلاق ها
و رها شدن از دام ها را
نیاموخته ام
و طلسم شده ام
در این قصر سرد
نزدیکم که بیایی
از تو
برای ربودن من
از قلعهً متروک درونم
بیهوده شمشیر میکشی
زیرا که من
زیستن در میان درندگان
پانهادن در باطلاق ها
و رها شدن از دام ها را
نیاموخته ام
و طلسم شده ام
در این قصر سرد
نزدیکم که بیایی
از تو
شوالیهً زیبا و جسور!
جز دود
جز دود
چیزی باقی نخواهد ماند
و این جادوی سیاه
سرنوشت غم انگیز بودن من است
رهایم کن
و این جادوی سیاه
سرنوشت غم انگیز بودن من است
رهایم کن
0 Comments:
Post a Comment
<< Home